محل تبلیغات شما



عنوان


عنوان

در دنیای امروز، آزادی‌های_ی و عقیدتی یکی از بنیادهای زیست_ی و دموکراتیک‌اند. زمانی که از اصطلاح مردم‌سالاری و یا دموکراسی استفاده می‌کنیم؛ باید بدانیم که مفاهیم آزادی، برابری، نظام حزبی، مطبوعات آزاد، گردش دوره‌ای نخبگان و. ذیل مفهوم کلان دموکراسی تعریف می‌شوند. در چنین نظامی نه‌تنها ادارۀ ی کشور باید دموکراتیک باشد، دستگاه_قضا نیز باید دموکراتیک باشد. دستگاه قضایی دموکراتیک به معنای دستگاه قضایی‌ای است که پایبند به حقوق_بشر و حقوق_شهروندی باشد؛ اصول دادرسی عادلانه را رعایت کند؛ مستقل باشد و از مدافعۀ هرگونه ایدئولوژی بپرهیزد. در چنین نظام قضایی همانطور که در نظام ی آن؛ ی بودن به معنای امنیتی بودن نیست و با بار منفی همراه نیست، بلکه ی بودن یک کیفیت است مانند دیگر کیفیات زیست اجتماعی . همانطور که یک شهروند حق دارد و آزاد است که کنش اقتصادی داشته باشد، حق دارد و آزاد است که کنش ی نیز داشته باشد.


عنوان

وقتی حقوق شهروندان کشور، محصور در کتاب قانون می‌شود و فقط شعاری برای خالی نبودن عریضه و نظارتی برای اجرای صحیح قانون و حفظ و رعایت حقوق ملت وجود ندارد در نتیجه برخی مجریان و متصدیان امور به خود حق می‌دهند تا به میل و سلیقه‌ی خویش قانون را تفسیر و اجرا کنند. آنگاه عده‌ای با نگاه امنیتی می‌توانند به بهانه‌ی حفظ نظام، آزادی‌های مشروع و حقوق حقه‌ی افراد و جمعیت‌ها را ضایع کنند و تبعیض، بایکوت، حصر و حتی حذف در زیر چادر قدرت امری بلامانع می‌شود.

در جهان امروز و در عصری که هیچ خبری را نمی‌توان از افکار و اذهان عمومی پنهان نمود، بایکوت خبری زاده‌ی اندیشه و تی پوشالی و متحجرانه است. برنامه‌ریزان بایکوت دراویش و ت‌مدارانی که دستور به این گونه اقدامات غیرعقلانی می‌دهند تنها وحدت ملی را به چالش می‌کشند و به جو نیتی دامن می‌زنند.

فیلترینگ مراکز خبری دراویش و ممانعت از انتشار فرمایشات قطب این سلسله جناب آقای دکترنورعلی‌تابنده مجذوبعلیشاه و حصر و ممنوعیت مسافرت ایشان به موطن آبا و اجدادیشان و حتی سانسور تصویر ایشان در جراید و رومه‌ها، ممانعت دراویش از تحصیل و محرومیت از مشاغل دولتی و احضارهای غیرقانونی، آیا مصداق بارز و ادامه‌ی همان ت بزرگان قریش نیست؟ آیا در این زمانه تصور این موضوع که می‌توان مردم را در بی‌خبری به بند خرافات کشید، خیالی عبث نیست؟ در آن روزی که پرده‌ها کنار می‌رود و نقاب‌ها خواهد افتاد و حقیقت آشکار خواهد شد اعمال‌کنندگان ت بایکوت چه توجیه شرعی و قانونی بر فعل خویش خواهند داشت؟ در پاسخ به این ت،

هر نیرنگى خواهى بزن، و هر اقدامى كه توانى بكن، و از هر كوششى دریغ منما، كه سوگند به خدا نه مى‌توانى نام ما را محو كنى، و نه مى‌توانى وحى ما را خاموش كنى


حقوق شهروندی و آزادی‌های مشروع

حق انتخاب وکیل

مطابق اصل سی و پنج، مردم می‌توانند شخصاً برای دادخواهی، به دادگاه‌ها مراجعه کنند. هر یک از اصحاب دعوا حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند.» و اقدام وکیل به منزله اقدام خود آنان است و هیچ کس و هیچ مقامی، حق ندارد مردم را از انتخاب وکیل مناسب منع کند و حتی دولت، مکلف است اگر مردم توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند، باید برای آن‌ها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد» و در قوانین دادرسی کیفری در پاره‌ای از موارد، مثل جرائمی که مجازات آن‌ها اعدام یا قصاص است، برای متهم، وکیل تسخیری تعیین می‌نماید و دستمزد او را هم از بودجه دولت پرداخت می‌کنند. در تشکیلات کانون وکلای دادگستری، نیز مواردی پیش‌بینی شده که مردم بتوانند از خدمات رایگان وکلای دادگستری استفاده کنند، که به این نوع وکالت، وکالت معاضدتی» گفته می‌شود.

حق آزادی

انسان، نه تنها آزادی معنوی دارد، بلکه آزادی مادی؛ یعنی به میل خویش زندگی کردن را نیز دارد. طبق اصل سی و دوم، هیچ کس را نمی‌توان دستگیر کرد، مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند.»

بنابراین، زندانی نمودن موقت یا دائم افراد، بدون داشتن مدرک راجع به مجرمیت آن‌ها، خلاف قانون است و فرد مرتکب در هر مقامی که باشد، مجازات خواهد شد و چنانچه فردی متهم به ارتکاب جرمی شود، مقام قضایی صالح یا پلیس حق دارد او را احضار کرده و در صورتی که بیم فرار وی رود، او را موقتاً بازداشت کند. نه‌تنها زندانی کردن، بلکه مجازات مجرم نیز باید به حکم قانون و به دستور دادگاه صالح باشد؛ بنابراین، جز مقام قضایی شایسته - که قانون او را بدین سمت گمارده - هیچ کس حق ندارد مجرمی را مجازات کند و اگر چنین کند، علاوه‌ بر مجازات، باید خسارت مادی و معنوی زیان‌دیده را هم بدهد.

حق بی‌گناهی

اصل سی و هفتم بر این است که هیچ‌کس گناهکار و مجرم نیست؛ یعنی از دیدگاه حقوق اساسی ایران، اصل، برائت است و هیچ کس از نظر قانون، مجرم شناخته نمی‌شود، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت شود.»

این اصل - که در همه قوانین موضوعه سیستم‌های حقوقی دنیا پذیرفته شده - مبتنی بر فطرت پاک انسانی است، بنابراین، همه مردم، پاک و بی‌گناه فرض می‌شوند تا خلاف آن در نزد قاضی صالح ثابت شود. پس متهم کردن افراد بدون اینکه جرمی برای آن‌ها ثابت شده باشد، عملی خلاف قانون بوده و قابل پیگیری است.

احترام، آبرو و حیثیت شهروندان

در این‌ باره اصل سی و نهم تصریح می‌کند: هرگونه هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد، ممنوع و موجب مجازات است.» زیرا مجازات هر مجرم، باید به میزانی که قانون مقرر کرده، صورت پذیرد و مردم می‌توانند شخصاً برای دادخواهی، به دادگاه‌ها مراجعه کنند.

در حدیث نبوی (ص) نیز آمده است: حرمت مومن، از حرمت کعبه بالا‌تر است.»

پس، اگر هر مقامی نسبت به افراد شهروند جامعه - هر چند مجرم نیز باشد - هتک حرمت و حیثیت نماید، متخلف بوده و قابل مجازات است.


 از دیگر ابزارهایی که صاحبان قدرت و حکومت‌های توتالیته برای حذف گروه‌ها و نادیده گرفتن حقوقشان استفاده می‌کنند تا ضمن آن بتوانند افکار_عمومی را نیز در کنترل داشته و اعمال فشار و محدودیت را انکار کنند، شرطی کردن حقوق و آزادی‌هایی است که اساساً حق طبیعی محسوب می‌شود نه امتیاز خاصی که بتوان برای آن شرط و شروط قائل شد. به‌عنوان مثال سال‌ها پیش یکی از مسئولین حکومتی در پاسخ به علت فشار‌ها بر دراویش این طور عنوان کرده بود که ما اساساً با دراویش مشکلی نداریم و آن‌ها هم می‌توانند آزادانه در کشور زندگی کنند اما با توسعه‌ی درویشی و گسترده شدن آن مشکل داریم. اما مگر توسعه و پیشرفت یک مکتب پویا امری جدا از اصل بودن آن است؟ در واقع‌‌ همانطور که حق رشد و نمو یک موجود زنده چیزی جدا از اصل بودن آن نیست، نمی‌توان مکتب پویای تصوف و درویشی را نیز فارق از رشد کمّی و کیفی آن پذیرفت. یا مثال‌های دیگری از موارد بسیاری که در همین گروه قرار می‌گیرد این است که به برخی از دراویشی که شغل دولتی دارند و چهره‌های شاخص‌تری هستند می‌گویند که شما می‌توانید درویش باشید و از نظر ما مشکلی نیست اما در مجالس درویشی حضور پیدا نکنید! و این روشِ آن‌ها در تمام سطوح ادامه دارد تا آنکه به جایی ادامه پیدا می‌کند که در مورد سفر حضرت آقای حاج دکتر_نورعلی_تابنده، قطب دراویش_گنابادی به موطن خود، می‌گویند شما می‌توانید به آنجا سفر کنید اما مشروط به آنکه جمعیت زیادی مجتمع نشود! در واقع جدای از اینکه شرطی گذاشته می‌شود عملاً با جلوگیری از سفر تفاوتی ندارد. باید پرسید چرا برای حق طبیعی و مذاکره‌ناپذیری مثل سفر بدون آنکه حکم_قضایی دال بر جلوگیری از آن وجود داشته باشد، باید شرط قائل شد؟ آیا این‌‌ همان حصری نیست که وجود دارد اما تلاش می‌شود که در پس جملات شرطی پنهان نگه داشته شود تا هرگونه اعتراض به آن نزد افکار عمومی به کذب و پوچ بودن متهم شود؟

 

از آنجا که پایان هر خفتنی، بیداری‌ست، خفقان‌های اجتماعی نیز هرچقدر هم که به ترفند و ت صاحبان قدرت، سنگین و طولانی شود، در ‌‌نهایت به آگاهی عمومی خواهند انجامید. اما آنچه که چون نوش‌دارویی در برابر این بیماری اجتماعی عمل می‌کند‌‌ همان همدلی و اتحاد و دوستی و حس مسئولیت در برابر یکدیگر است که همواره از آموزه‌های مکتب درویشی و مورد تأکید بوده است.


حضور اجتماعی و فعالیت‌های سال‌های گذشته‌ی دراویش گنابادی برای احقاق و مطالبه‌ی حقوقشان را می‌توان به‌لحاظ جامعه‌شناختی در قالب جنبش‌های جدید بررسی کرد. زیرا نه‌تنها با تعریف جنبش» -که به‌عنوان مجموعه افرادی که با هویت جمعی مشترک، خواسته‌ها و اهداف خود را از طریق تعاملات غیررسمی» نظیر اعتراضات و مقاومت‌های مدنی از ساختار قدرت طلب می‌کنند- منطبق است بلکه از ویژگی‌ها و ابزارهای ظاهری جنبش‌های جدید نظیر: پررنگ بودن خاستگاه‌های فرهنگی-حقوقی نسبت به اهداف ی»، اتکا به رسانه‌های جمعی» و مخاطب قرار دادن احساسات و اندیشه‌ی عمومی»، انعطاف‌پذیری» و عدم برخورداری از ساختارهای منظم و بروکراتیک تشکل‌گونه» نیز برخوردارند.

از این رو مجموعه فعالیت‌های اجتماعی دراویش در قالب جنبش نو می‌گنجد. زیرا اعتراضات سال‌های گذشته‌ی آنان حاکی از آن بوده؛ که از نهادهای رسمی و سلسله‌مراتبی قدرت مرکزی برای احقاق حقوقشان آبی گرم نخواهد شد. درویشان با قطع امید و چشم بستن بر روش‌های بی‌حاصل بروکراتیک به این نکته پی برده‌اند که با سازماندهی فعالیت‌ها به شکل جنبش اجتماعی، می‌توانند به‌جای تمسک به بخش‌های وابسته به قدرت مرکزی که خود ناقض حقوق آنان بوده است، مجموعه‌شان را به منبع متکثری از قدرت مبدل کنند. به این معنی که از طریق روش‌های مدنی متفاوت و یا دست‌کم با مطرح‌سازی آنها در افکار عمومی ملی و بین‌المللی می‌توانند فشارهای متقابلی را به قدرت حاکمیت وارد کنند زیرا به گفته‌ی فوکو: هر کجا مقاومتی وجود دارد قدرت نیز هست».

مهمترین ویژگی جنبش‌های اجتماعی این است که با وجود اینکه از ساختارهای تعریف‌شده‌ی رسمی قدرت مانند احزاب، نماینده‌ها و اتحادیه‌ها بهره‌ای ندارند اما به‌طور غیرمستقیم» قادر به تولید قدرت و ایجاد فشار بر قدرت حاکمه‌ هستند. البته عکسِ این مورد بیشتر در کشور ما رایج است. به این معنی که اغلب مشاهده می‌شود بسیاری از گروه‌ها و تشکل‌ها و فعالان ی ترجیح می‌دهند خواسته‌ها و اهدافشان را از طریق وارد شدن در گفتمان‌های رسمی ی نظیر آنچه به اصلاح‌طلب و اصولگرا و امثالهم معروف شده مطرح کنند تا؛ به شکلی مستقیم از قدرت مرکزی سهم‌خواهی کنند.

استدلال آنها این است که اهدافشان را -هرچند فرهنگی و اجتماعی و حقوقی یا صنفی باشد- به پشتوانه‌ی قدرت ی، راحت‌تر و امن‌تر می‌توانند دنبال کنند و از این رو با گفتمان‌های رایج تعامل می‌کنند. جناح‌های رسمی نیز در طرف مقابل اهداف ی خود را به این تشکل‌ها تحمیل کرده و در واقع مبادله‌ای نانوشته بین خواسته‌های صنفی و فرهنگی با خاستگاه‌های ی صورت می‌گیرد.

با این‌همه آنچه در حادثه‌ی خیابان گلستان هفتم در اسفندماه سال ۹۶ بر دراویش رفت نشان از بازنگری دوباره‌ی ت نحوه‌ی برخورد با دراویش داشت. یعنی تصمیم برای قلع و قمع شدید. این ت جدید که حاکمیت در برخورد با درویشان پی گرفته است جنبشِ درویشان را بار دیگر به مرحله‌ی جدیدی وارد کرده است. این که این‌بار نیز جنبش دراویش، در مواجهه با این شدت از خشونت وحشیانه که از سوی حاکمیت اعمال شد و در مواجهه با محدودیت‌های بی‌سابقه‌ای همچون محرومیت از دیدار و سخنرانی‌های جناب آقای دکتر تابنده رهبر معنوی دراویش» و تعطیلی تمام مجالس و مکان‌های اجتماع آنها» و صدور احکام سنگین محکومیت صدها درویش» هنوز راهی برای ادامه‌ی مطالبه‌گری و احقاق حقوق خود خواهد یافت. این آزمون پیچیده‌ای‌ست که در میانه‌ی راه جنبش آنها قرار گرفته است.

اگرچه برخی اقدامات اعتراضی دراویش زندانی گلستان هفتم، در همین مدت ازجمله: حاضر نشدن برخی از آنها در دادگاه‌های فرمایشی و غیرقانونی» و عدم اعتراض به احکام سنگین صادره» برای آنها و یا تحرکات دیگری نظیر: تحصن اعتراضی آنها در داخل زندان» یا پرهیز بانوان زندانی درویش از حضور در سالن ملاقات به علت اجبار به پوشیدن چادر» یا مصاحبه‌های درویشان زندانی از درون زندان با رسانه‌ها» و انتشار فایل صوتی از وضعیت زندان» و همین‌طور عمومی کردن رأی دادگاه و کیفرخواست‌ها» و عکس‌های زندان» و. را می‌توان به‌عنوان نشانه‌هایی از ادامه‌ی انگیزه‌ی مقاومت و ایستادگی آنها در برابر سیستم حاکم دانست. اما در پاسخ قاطع و روشن‌تر، باید چشم‌انتظار آینده بود. باید دید که آیا جنبش دراویش قادر خواهد بود نمونه‌ی موفقی در غلبه بر فشارها ارائه دهد؟ آیا در بازی قدرت و مقاومت، قدرتِ مقاومتِ دراویش قادر به چیره شدن بر مقاومت قدرت حاکم خواهد

بود؟


خفقان

 خفقان حالتی است اجتماعی که ضمن آنکه عملاً بسیاری از آزادی‌ها و حقوق بدیهی افراد و جامعه تضییع می‌شود اما از سوی مراکز قدرت طوری وانمود و القا می‌شود که برعکس؛ تمامی حقوق اجتماعی و شهروندی محترم است و این بازی‌ای است که متأسفانه موارد و مصادیق بسیاری از آن را در جامعه‌ی خودمان شاهد هستیم. در واقع حاکمیت از طریق دو روش سرپوش_سازی و مشروط کردن حقوق بدیهی و مذاکره‌ناپذیر تلاش می‌کند تا افکار عمومی را طوری دور بزند تا از زاویه‌ی بیرون، پوششی ساختگی از قانون‌مداری و محترم شمردن حقوق برای عملکرد خود ایجاد کند و هرگونه اعتراض و مطالبه‌ی حقوق را کذب خوانده و در تقابل با افکار عمومی قرار دهد.


متولیان دین اگر وارسته باشند می‌توانند که مربیان خوبی برای اخلاق انسان‌ها باشند و اگر دنیاخواه شوند به سبب توان و امکانات بسیار زیادی که در اثرگذاری بر توده‌ها دارند ممکن است که به سیاهکار‌ترین انسان‌ها تبدیل شوند .

متولیان دین هرگاه شریک قدرت ی شوند خواه و ناخواه به نوع دوم یعنی سیاهکاران تبدیل می‌شوند زیرا فساد خصیصهٔ ذاتی قدرت ی است و متولی دین اگر آلوده به قدرت ی شود چه بخواهد و چه نخواهد به فساد می‌گراید و فسادی که متولیان دین در جامعه تولید می‌کنند بدنتیجه‌تر از فسادی است که ت‌مردان به آن مبتلا هستند .

به علت خصیصهٔ فاسدکنندگی که در قدرت ی هست به گونه‌ای که هر انسانی که دارای اقتدار ی شد به فساد می‌گراید، هرگاه دین به‌عنوان ابزاری برای سلطه در اختیار متولیان دین قرار گرفته است متولیان دین از این ابزار به گونه‌ای استفاده کرده‌اند که در هر زمان و مکانی به ابزار بهره‌کشی خودشان از توده‌های عامی دین‌چسپ و به ابزار ستمِ مبتنی بر فریبِ توده‌ها تبدیل می‌شده است.



دراویش_گنابادی معروف‌ترین سلسله در عصر حاضر هستند که می‌گویند به صلح، آرامش، امنیت‌ و برابری باور و از خشونت و ت پرهیز دارند. دراویش نیز به ائمه و امامان شیعیان می‌رسد. به عقیده آن‌ها برای رسیدن به حقیقت باید طریقت و شریعت همراه هم شوند. طی این طریق هم، بدون داشتن راهنما و مرشد امکان‌پذیر نیست. در حال حاضر نورعلی تابنده مرشد و پیر دراویش گنابادی است.


پیروان نورعلی تابنده پنج روز در هفته در جلسه‌های صبحگاهی او شرکت می‌کنند و به سخنرانی‌هایش گوش می‌دهند. این جلسات پنج‌شنبه‌‌ها و جمعه‌ها در شب نیز برقرار است و حضور برای عموم فراهم است؛ چه درویش و چه دیگران. شب‌های دوشبنه و جمعه نیز مجالس درویشی در سراسر ایران و حتی دیگر کشورها برگزار می‌شود. آن‌ها آداب و رسوم خاصی ندارند و حتی لباس مشخصی نمی‌پوشند. آن‌ها همواره می‌گویند صرفاً به صلح، دوستی و مهربانی فکر و رفتار می‌کنند و نه به فکر حکومت‌داری هستند و نه به‌عنوان گروهی صوفی، به دنبال ت. البته که طبق بیانات نورعلی تابنده همه‌ی دراویش در زندگی فردی و اجتماعی خود آزادند. آن‌ها همواره گفته‌اند از جهت‌گیری‌های ی به دور بوده‌اند اما مقابل ظلم می‌ایستند و البته برای مهم‌ترین سؤال بشر پاسخ دارند.

به عقیده رهبر دراویش گنابادی، سؤال و دغدغه هر انسانی به شعر مولانا برمی‌گردد که از کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟‌ اما دراویش معتقدند جواب این سؤال را دارند، برای همین هدف زندگی‌شان مشخص است:‌ فرق ما با دیگران شاید این باشد که ما می‌دانیم از زندگی‌مان چه می‌خواهیم و برای چه زنده هستیم. کردار و اعمال ما بر تئوری‌هایمان منطبق است. آنچه را می‌گوییم انجام می‌دهیم. یعنی رسیدن به حقیقت با رهبری دکتر تابنده در مسیری از شفقت، برابری و دوستی.

درویش بودن موروثی نیست، تبلیغی هم ندارد. احکام شیعه را دنبال می‌کند، مثل نماز پنج‌گانه و روزه در ماه رمضان اما هرآن‌کس که بخواهد به آن‌ها بپیوندد باید به دیدار نورعلی تابنده برود. اگر او تشخیص دهد که آن فرد به یقین قلبی رسیده است، تأیید می‌کند که زین‌پس درویش خواهد بود. طالب‌ها باید پیوستن به دراویش را از نورعلی تابنده طلب کنند.



تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها